دیشب آورد سراسیمه سواری غمگین
خبر از جانب محکوم به داری غمگین
آخرین ثانیه ها منتظر پاییزند
در تب و تاب رسیدن به قراری غمگین
زندگی فکر بدی نیست - ولی می شکند
مردی از جنس دل آینه ،آری غمگین
هفتمین روز همین فصل ترک خواهم خورد
خویش را می شکنم مثل اناری غمگین
خودمان مسئله داریم که بد می بینیم
ورنه پاییز بهار است ؛ بهاری غمگین